وبلاگ سید علیرضا نیازی

دانشجو مدیریت مالی

وبلاگ سید علیرضا نیازی

دانشجو مدیریت مالی

مدیریت علم است یا هنر؟

مدیریت علم است یا هنر؟

پاسخ های یک دانشجوی مدیریت مالی به این سوال

 

شاید عنوان مطلب شما را به یاد این جمله کلیشه ای بیندازد که علم بهتر است یا ثروت.اگر به عنوان یک بار دیگر خوب دقت کنید دقیقا متوجه همین مطلب میشوید که این دو تا موضوع باهم زیاد فرقی نمیکنند. از این جهت میگم که هر دو شاید چندین جواب داشته باشند و هرکس با یک دیدگاه به این موضوع نگاه میکنه.

اما جدای از این صحبتهای اضافی بهتره بریم سر اصل مطلب یعنی همون فن مدیریت علم است یا هنر.نظر شما محترمه اما بزار ین من که رشتم مدیریت مالی از نگاه یک دانشجو در این زمینه این مطلب رو با هم برسی کنیم تا به این نتیجه برسیم که مدیران موفق اصولا هنرمندان موفقی هستند یا نه از اون دسته از آدمهایی هستند که همچنان در دانشگاه کمتر از 20 نمره نگرفتن. به هر حال بریم اول سراغ تفاوت هنر و علم و بعد ادامه ی مطلب:


علم به کلماتی  گفته میشود که در همه حالت تعاریف یکسانی دارن یعنی مثلا در پزشکی حالت سرما خوردگی ویا حالت دیگر مریضی ها همه یکجور و در هر شرایط یکسان هست و دکتر کافی است تمامی ان علایم را بلد باشد تا بتواند همان تجویزی را بکند که همان دکتر دیگر با همان شرایط تجویز میکند پس نتیجه میگیریم در همه حالت در علم برای همه افراد با هر سطح فرهنگی و شعور عقلی این حرف اثبات میشود که اگر فلان اتفاق افتاد حتما فلان شرایط بوده که این اتفاق افتاده است و اگر روش مقابله با ان کشف شده باشد که همه از همان فلان روش استفاده میکنند .

در مدیریت این حرف را میتوان تا حدودی درست دانست شرایط بازار گاها اینقدر مشخص است که هر اتفاقی معلول علت خویش را دارد.اما ایا همیشه به این صورت است؟ایا همیشه میتوان نتیجه نخریدن کالا را توسط بازار و مشتری دانستن کم کیفیت بودن محصول ویا شرایط دیگر دانست؟ایا همیشه میتوان در بحث مدیریت مانند علم اب و هوا شناسی پیش بینی کرد که در اینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ایا ریسک کردن یک حرکت علمی ومعتبر است؟ایا...؟و هزاران سوال دیگر که خیلی راحت تمام صحبتهای ما ریش ریش میکند

پس میتوان گفت که حتما باید مدیریت یک هنر باشد.اما هنر چیست.بگزارید قبل از این که به یک نتیجه کلی در باره ی این موضوع برسیم اول یک تعریفی از هنر بکنیم.هنر خلاقیتی است که از زاعقه ی همه ی انسان ها بیرون نمیریزد.هنر طرحی از اندیشه یک هنرمند است که حتی با وجود موضوع یکسان و حتی با وجود ابزار و امکانات یکسان باز هم هنر پردازی هنرمندان با هم متفاوت میباشد.در هنر سطح شعور افراد نسبت به هم تاثیر گزار است در هنر سطح فرهنگ افراد تاثیر گزار است در هنر انسان ها به نتایج متفاوتی میرسند که در علم کاملا بر عکس این نظریه می باشد

گفتیم هنر خلاقیت است.ریسک کردن یک هنر است.و...

اینها را میگویم که مثالی بزنم برای شما از یک دانشجوی فیزیک که مدیر موفقی شد که امروزه همه ان را به عنوان مدیر شرکت سونی میدانند.او نه علم مدیریت را داشت و نه زمانی که شروع به کار کرد زمانی بود که کلمه مدیریت تعریفی خواص داشته باشد.ونه جریان زندگی او او را یک مدیر معرفی میکند.انجمن پاتوق زندگی نامه او را در سایت گذاشته بود که من بخشی از ان را برای تان مینویسم

اکیو موریتا در 26 ژانویه سال 1921 در ناگویا کشور ژاپن متولد شد. او که در رشته فیزیک تحصیل می کرد، با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت ارتش ژاپن درآمد و در ناوگان دریایی ارتش به کار مشغول شد.

در هفتم ماه مه سال 1946 ه همراه یکی از همرزمانش در جنگ با نام ماسار ای بو کا یک شرکت تعمیر رادیوهای دست دوم تحت عنوان  توکیو توشینا کیو نا کردند. در آن زمان با سرمایه اولیه 190 هزار ین ژاپن شرکت را با 20 کارمند اداره می کرد

این مثال را زدم که راحت تر متوجه منظورم شوید که مدیریت هنر خاصی میباشد که در هر کس نمیتوان ان را جستجو کرد

بابک بختیاری مدیر موفق فروشگاه زنجیره ایس پک میگوید

موفقیت در کسب و کار ناشی از پنج عامل است که عامل اول در کسب و کار موفق شود باید بداند اولین قدم تخیل است. تفکر غالب ممکن است این باشد که مرحلة اول تلاش است، در حالی‌که تلاش مرتبة چهارم است و سه مرحله قبل از تلاش وجود دارد که انسان ابتدا باید آن سه مرحله را طی کند تا اینکه به تلاش برسد. در این سه مرحله انسان حرکتی نداشته و فقط باید روی افکارش کار کند. اما مرحلة دوم این است که انسان تخیلش را باور کند. خیلی‌ها تخیل می‌کنند، حتی تخیل مثبت، اما چون خودشان را باور ندارند، موفق نمی‌شوند. شما اگر خودتان را باور نکنید، قطعاً موفق نخواهید شد.

با این تفاصیر بازهم دلیلی برای علمی نبودن رشته مدیریت هست اما ایا واقعا مدیریت صرفا هنر است؟پس اینهمه محقق و نظریه پرداز در این زمینه چه کاره هستند.پس میتوان گفت که همه کار ان ها کشک است و مدیریت صرفا خلاقیتی است که هر کسی ان را ندارد ایا همین هست؟.

اما ایا واقعا مدیریت هنر است؟

در کتاب مبانی سازمان ومدیریت دکتر علی رضاییان در صفحه14 این کتاب مساله را برایمان خیلی راحت حل کرد

بخشی از دانش مدیریت از طریق اموزش فرا گرفته میشود.ولی بخشی دیگر از ان باید ضمن کار اموخته شود به این ترتیب ان بخش از مدیریت راکه با اموزش فرا گرفته میشود علم مدیریت وبخشی از ان را که از طریق کسب تجارت و اندوخته ها و به کارکیری انها در شرایط گوناگون حاصل میشود هنر مدیریت است .به سخنی دیگر علم دانستن است و هنر توانستن.مدیریت با ع واملی متغیری نظیر پول مواد محصولات خدمات و کارکنان سر و کار دارد.عواملی که پیش بینی در باره ی انه دشوار و انطباق انها با معیارهای علمی مشکل است.با وجود این صاحب نظران در تلاشند تا هرچه بیشتر قوانین علمی را در فراگردهای مدیریت کشف کنند.

مقاله ای از سید علیرضا نیازی

Alireza.niazi16@gmail.com

نظرات 4 + ارسال نظر
حمیدرضا دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:47 ب.ظ http://asheghidarmens.blogsky.com/

سلام وبلاگتون عالیه به من سربزنید

[ بدون نام ] جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:47 ب.ظ

زشت

علیرضا نیازی سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:01 ب.ظ

مطلب خیلی جالب بود. البته به نظر می رسه مدیر موفق هم باید عالم باشه هم هنرمند!

ابوالحسن حسنی دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:02 ق.ظ http://ensan.blog.ir

مطلب خوبی نوشته اید. به نظر می رسد که توانایی شما برای توضیح بیشتر و بسط آن کم نباشد.
از یک تحصیل کرده ی دانشگاهی که دست به قلم است و توانایی بیان مسایل علمی به زبان عامه فهم را دارد، اغلاط املایی پسندیده نیست. در این مورد بیشتر دقت فرمایید. مانند «گاهاً : گاهی اوقات»، «زاعقه: ذائقه»، «برای تان: برایتان»، «تفاصیر: تفاصیل» و... .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد